امروز اولین روز هفته است.داماد ماشینم رو می خواست تا بره سمنان، منم ندادم. ناراحت شد.
چقدر سخته نه گفتن و سخت تر اینکه بخواهی دروغ نگویی
تهران هم عروسی رقیه نرفتم. اصلا این نقطه ضعفم در تصمیم گیری درست خیلی تو زندگی بهم فشار آورده و میاره
حتا تعطیلات آخر هفته هم نمیتونم براش برنامه بریزم.
قبلا باحوصله تر بودم، الاحده می رفتم سفر. ولی الانا نه!!! ترجیح میدم جایی نرم. تو لاک خودم باشم. نمیدونم چرا!!!